کسی که بر اثر مدعای خویشتن است


کشیده تیغ ستم در قفای خویشتن است

کسی که مایه ی امکان و شأن مطلب دید


اگر ملول نشیند به جای خویشتن است

چنان ز فیض قناعت به عیش مشغولم


که نفس کام طلب در غذای خویشتن است

هزار معجزه بنمود عشق و عقل جهول


هنوز امت اندیشه های خویشتن است

عدیل فطرت عرفی است همت ساقی


که حاتم دگران و گدای خویشتن است